دیـدنی ها و خواندنـی های جـالب
عکس و مطالب جالب روزانه

روزی زنی روستائی که هرگز حرف دلنشینی از همسرش نشنیده بود، بیمار شد 
شوهر او که راننده موتور سیکلت بود و از موتورش براى‌ حمل و نقل کالا در شهر استفاده مى‌کردبراى اولین بار همسرش را سوار موتورسیکلت خود کرد.
زن با احتیاط سوار موتور شد و از دست پاچگی و خجالت نمی دانست
دست هایش را کجا بگذارد که ناگهان شوهرش گفت: مرا بغل کن.
زن پرسید: چه کار کنم؟ و وقتی متوجه حرف شوهرش شد ناگهان صورتش سرخ شد 
با خجالت کمر شوهرش را بغل کرد و کم کم اشک صورتش را خیس نمود.



ادامه مطلب...
تاریخ: جمعه 4 آذر 1390برچسب:بغل,عشق,همسر,شوهر,آغوش,
ارسال توسط nazanin

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 59 صفحه بعد